نمیدانید؛ واقعاً نمیدانید چه لذتى دارد
وقتى سیاهى چادرم،
دل مردهایى که
چشمشان به دنبال
خوشرنگترین زنهاست را میزند.
نمیدانید چقدر لذتبخش است
وقتى وارد مغازهاى میشوم و مىپرسم:
آقا! اینا قیمتش چنده؟
و فروشنده جوابم را نمیدهد؛
دوباره میپرسم: آقا! اینا چنده؟ 
فروشنده که محو موهاى مشکرده زن دیگرى است
و حالش دگرگون است،
من را اصلاً نمیبیند.
باز هم سؤالم بیجواب میماند و من،
خوشحال، از مغازه بیرون می آیم.
نمیدانید؛ واقعاً نمیدانید چه لذتى دارد 
وقتى مردهایى که به خیابان می آیند تا لذت ببرند،
ذره اى به تو محل نمیگذارند.
نمیدانید؛ واقعاً نمیدانید چه لذتى دارد این حجاب!
خدایا! لذتم مدام باد.
نظرات شما عزیزان:
marry 
ساعت1:07---3 مرداد 1393